۱۰ اسفند ۱۳۸۶

شهر دريايی

امشب از سيلاب شوقم غرق آب
می روم با موجی از دريا به خواب

من در اين خواب عميق نيلگون
می شوم در كام درياها حباب

می روم تا بنگرم در قطره ها
تا بيابم قطره های اشك ناب

بگذريم از قطره های رنگ رنگ
در ميان گيسوان آفتاب

خودنما بی ريشگان بی هنر
چون شناور نقشهای روی آب

بگذريم از نغمه های آبشار
بگذريم از خودعه های ماهتاب

آنچه من می جويمش می خواهمش
رفته با افسونگری زير نقاب


می روم...


می روم تا اوج از خود واشدن
می روم تا قلب درياهای دور

می شكافم مرزها را يك به يك
تا لب سر چشمه های اشك شور

می زنم چنگی به اقيانوس عشق
می چكانم در صدف های بلور

می گشايم صد طلسم كور را
چون پری دريائيان پر غرور

تا گل از روی صدفها بشكفد
تا بزايد شهری از امواج نور


ناهيد صابری
تاريخ : ۱۳۷۵/۱۲/۴

۲ نظر:

BARAN گفت...

خیلی زیبا بود نازنین... مرا تا قلب دریاهای دور با خود بردی، قلمت گرم...

Unknown گفت...

salam Nahid jan, sheret mano yade shere Ghayeghi Khaham Sakht, Khaham Andakht be Abe Sohrab Sepehri mindaze, fekr konam esmesh Poshte Daryaha bashe